معبود...

چه طولانی شد این عطش و چه طاقت سوز شد این تشنگی

معبود
هر شب به اشک و زاری، این جمله را بگویم
معبود من بزرگ است، من آیه ای زاویم
یک قطره ی حقیرم، بی تاب در پی بحر
تا روز وصل هر دم، در حال جستجویم
در بند خود اسیرم، یا رب اشاره ای کن
یا مرگ یا رهایی، این هست آرزویم
گوشی اگر نباشد، دیگر سخن نگویم
بگذار تا بماند، چون بغض در گلویم
هر کس به هر طریقی، آخر تو را بیابد

طاقت نمانده دیگر، در را گشا به رویم

از:داوود رازقی راد

جبرئیل از سوى خدا فرمود :   

«من براى هر قومى راهنمایى قرار دادم، که خوشبختان را به وسیله آن هدایت مى‏ کنم و حجتى براى بدبختان است.» 

سایه و نور...

چه طولانی شد این عطش و چه طاقت سوز شد این تشنگی

سایه و نور

شراب ناب منی،مستی شبانه کنم

فضای خانه ی دل را،پر از ترانه کنم

چه گویمت که بیایی؟ غریب و تنهایم

برای آمدنت من،چه رابهانه کنم؟

شبیه سایه و نوری زهم گریزانیم

چگونه در رهِ سیلِ رمیده خانه کنم

ببار ابر ِ محبت،که من جوانه کنم

بیا اگرچه برای تو آمدن سخت است

بیا که بر سرِ راهت،دلی روانه کنم

من و تو خط موازی، نمیرسیم به هم

مگر به جذبه ی مهرت،کمی کمانه کنم 

از:داوود رازقی راد

چون روزى فرارسد که زمین پر از ظلم و ستم شود خداوند مردى از اهل بیت من ظاهر گرداند تا جهان را پر از عدل و داد کند .

پیامبر(ص)

نور ابدی...

چه طولانی شد این عطش و چه طاقت سوز شد این تشنگی

نور ابدی

ای که در خلوت شب های سیاهم ماهی

اقیانوسی و من ، پیش تو چون یک ماهی

ترسم این است : نیایی که چو این دل تنگ است

ولی اما چه کنم سینه ی من دلتنگ است

دیده ام از غم تو روز و شبش گریان است

دیده ام هر چه مصیبت ، سببش هجران است

این چه سرّیست حبیبا ، که در این دل دارم

جز تو کس محرم دل نیست ، بیا دلدارم

گشتم اواره و بیچاره در این عهد مدام

بسته ام عهد وفا ، تازه کنم عهد مدام

روز و شب حرف من اینست : که ای دل به خود آ

تا شوی لایق نور ابدی ، عشقِ خدا

از:داود رزاقی راد

در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد .  

  حضرت محمد(ص)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

درباره وبلاگ